سر به سر افراد نگذارید!
اگر بخواهیم عزیز باشیم، تا جایی که ممکن است نباید خیلی سر به سر افراد بگذاریم.
بگذارید این مطلب را اینطور شروع کنم. “جان وانا میکر” که مؤسس یک فروشگاه در ایالات متحده بود، میگفت: “سی سال پیش فهمیدم که سرزنش کردن کار احمقانهای است. من ذهنم را درگیر این نمیکنم که خدا هوش و ذکاوت را بهطور یکسان در بین بندههایش تقسیم نکرده است، چون در غلبه بر محدودیتهای خود به اندازه کافی مشکل دارم”.
انتقاد یک کار بیهوده است چون باعث میشود که فرد از خودش دفاع کند و معمولا برای تأیید خود به تقلا بیفتد. انتقاد همچنین خطرناک است، چون غرور فرد را جریحهدار میکند و به حس مهم بودن فرد آسیب میزند.
من تجربه خودم را در این زمینه با شما درمیان میگذارم! بارها اتفاق افتاده که به دوستانم نکتههای مهمی را یادآوری کردهام یا رفتارهاشان را نقد کردهام که خیلی از نظر من آسیبزا بوده و با بهبودش میتوانستند به خیلی از اهدافشان برسند اما آخرش چه شده؟ خب مشخص است! یا اهمیت ندادند، یا مسخره کردند، یا دست پیش گرفتند که پس نیفتند. قطعا شماهم چنین تجربههایی را داشتهاید، پس بیائید برای تأثیرگذاری بیشتر، انتقاد را از رفتارمان حذف کنیم.
اسکینر در آزمایشهاش ثابت کرده، حیوانی که برای کار خوب پاداش میگیرد سریعتر از حیوانی یاد میگیرد که برای رفتار بد تنبیه میشود و بسیار بیشتر نیز به خاطر میسپارد.
یادمان باشد که معمولا با انتقاد کردن یک تغییر پایدار و دائمی را ایجاد نمیکنیم بلکه باعث رنجش میشویم. “هانس سلای” نظر خود را اینگونه بیان میکند: “به همان اندازه که عطش تأیید شدن داریم، از محکوم شدن و تأیید نشدن میهراسیم”.
انتقادها به خانه باز میگردند
جالب است که بدانیم، انتقادها مثل کفتری جلد هستند که همیشه به خانه باز میگردند. یعنی احتمالا وقتی که با انتقاد قصد اصلاح یا محکوم کردن کسی را داریم، نهایتا به هر روشی شده خودش را تأیید و ما را محکوم میکند.
کنفوسیوس در این زمینه جمله جالبی دارد: “وقتی جلوی در خانه خودتان پوشیده از برف است، دیگر از برف پشت بام همسایه ایراد نگیرید”.
انتقاد آسیبهای زیادی دارد که از سودش بیشتر است. در رفتار با فرزندانمان انتقاد معمولا باعث رفتار آسیبزاتری در آینده میشود! ممکن است خیلی جدالها و سوء تفاهمها پیش بیاید! خیلی وقتها پیش آمده که بهخاطر انتقاد باعث برهم خوردن رابطهای با دوستمان یا اعضای خانوادهمان شدهایم! این برای خودم بسیار اتفاق میافتاد. اما در این روزها، با تغییر نگاهم به این مسئله و بهکار بردن شیوههایی که در مقالات بعدی هم برایتان حتما بیانشان خواهم کرد، روابطم کیفیت بالاتری پیداکرده و اطرافیانم هم نسبت به قبل بیشتر تمایل همصحبتی با من را دارند؛ پس قطعا اثر بخش خواهد بود. شماهم با بهکار بردن این روش، کیفیت روابطتان را بالا ببرید.
موفقیت فرانکلین در سیاست
“فرانکلین” موفقیت خودش را در سیاست و روابط اینطور بیان میکند:
“من از کسی بد نمیگویم و همیشه در مورد خوبیهای افراد صحبت میکنم”. |
احمقها هم میتوانند انتقاد کنند
دیل کارنگی هم میگوید: “هر احمقی میتواند از دیگران انتقاد کند، یا آنها را محکوم کند، اما درک کردن مردم و بخشیدن آنها به خویشتنداری و عزتنفس نیاز دارد”.
از این مثال برای یک نمونه رفتار متفاوت استفاده کنید و الگو بگیرید: “باب هوور” خلبان مشهوری بود که مهندس مکانیک پادگانشان بهخاطر یک اشتباه کوچک نزدیک بود خلبان و دو نفر دیگر را به کشتن بدهد. فقط بهخاطر یک اشتباه در جابجایی سوخت هواپیما با سوخت جت. اما “هوور” توانست به سختی هواپیما را فرد بیاورد و حالا ببینید که این خلبان چقدر باید عصبانی باشد! اگر ما بودیم چه رفتاری را از خودمان نشان میدادیم؟ چطور عصبانیتمان را تخلیه میکردیم؟
“هوور” نزد مهندس رفت و درحالی که آن مهندس ترسیده بود، به او نگاهی انداخت و گفت: “برای اینکه به تو نشان دهم که مطمئن هستم دیگر چنین اشتباهی را مرتکب نخواهی شد، از تو میخواهم فردا اف 51 من را سرویس کنی”.
بیائید بهجای انتقادهای شدید و بی فایده و محکوم کردن افراد، آنها رو درک کنیم، دلیل انجام کارهاشان رو بپرسیم و بفهمیم و اینکه یادمان باشد این بهترین کاری بوده که به فکر طرف رسیده و یا بیشتر از آن بلد نبوده است. این درک کردن مهمتر از انتقاد است و سبب ایجاد همدردی، صبر و مهربانی میشود. چرا که ما با درک افراد آنها رو میبخشیم.
مقالهام را با این جمله از دکتر جانسون تمام میکنم: “خود خدا هم تا قیامت درباره مردم قضاوت نمیکند، پس چرا من و تو این کار را انجام دهیم”.