زمانی که حرف از عزت نفس پیش میآید، ناگاه ذهن برخی افراد دنبال اعتماد به نفس میرود. اما باید بدانیم که اعتماد به نفس با عزت نفس متفاوت است گرچه کسی که اعتماد به نفس دارد، احتمالا از عزت نفس بالایی نیز برخوردار است و بالعکس کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد، به دلیل عدم اعتماد به تواناییهای خود و شک و تردید در آنها، از عزت نفس پایینی هم برخوردار خواهد بود. این مسئله یعنی این دو متغیر باهم همبستگی دارند و با یکدیگر در ارتباط هستند.
اعتماد به نفس یا باور داشتن به خود، قسمت مهمی از مهندسی زندگی و روابط را شکل میدهد و نقش بهسزایی در پیشرفت و موفقیت دارد.
افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند آداب معاشرت و تعامل بهتری را نسبت به افراد دیگر دارا هستند. تعریف من از اعتماد به نفس داشتن تفکری مثبت راجع به تواناییهای خویش است.
این تفکر باعث ایجاد باور و حس مثبت برای شروع حرکتی میشود که میخواهید و یقینا داشتن تفکر مثبت باعث فعالیت بهتر و نتیجهای مثبت خواهد شد.
اما عزت نفس از کجا میآید؟
عزت نفس، همان اعتقاد و باوری است که ما دربارهٔ ارزش و اهمیت خود داریم. قبل از اینکه بیشتر آن را تعریف کنیم بهتر است تا بدانیم اصلا عزت نفس از کجا میآید؟
در حقیقت عزت نفس، در طول زندگی و در حالی که ما تصویری از خودمان شکل میدهیم و در نتیجه تجربیاتی که با افراد و کارهای مختلف کسب میکنیم، تکامل مییابد. تجربههای دوران کودکی، نقش ویژه و مهمی در شکل دادن به عزت نفس ایفا میکنند. وقتی در حال رشد بودیم، موفقیتها، شکستها و اینکه چگونه خانواده، معلمان، مربیان، مقامات مذهبی و همسالانمان با ما رفتار میکردند، همگی در ایجاد عزت نفس در ما، نقش داشتهاند.
البته این بدان معنی نیست که دیگر این مفهوم با چنین ساختاری که امروز داریم و در سالهای گذشته تا به امروز در ما شکل گرفته و تغییر آن، سالها زمان میبرد یا غیر قابل تغییر است؛ خیر. در ادامه به شما راههایی را خواهیم گفت که بتوانید با هر ساختاری که از این مفهوم برایتان ساخته شده، عزت نفس قدرتمندی را برای خود بسازید.
اگر در کودکی یا حتی امروز:
حرفهای ما شنیده شود؛
با احترام با ما صحبت شود؛
توجه و محبت کافی را دریافت کنیم؛
به دستاوردهای ما اهمیت داده شود و به اشتباهات یا شکستهایمان، اعتراف کنیم و آنها را بپذیریم، روز به روز عزت نفس در ما افزایش پیدا خواهد کرد اما زمانی که:
به شدت مورد انتقاد قرار بگیریم؛
به شکل فیزیکی، جنسی یا احساسی، مورد سوءاستفاده قرار بگیریم؛
نادیده گرفته شویم، مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار بگیریم؛
و دیگران از ما انتظار داشته باشند همیشه کامل و بینقص باشیم، هر روز عزت نفس کمتری را نسبت به روز قبل تجربه خواهیم کرد.
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب این پیام را از والدین، معلمان، همسالان، همسر و دوستان یا سایرین دریافت میکنند که تجربههای ناموفق (مانند شکست در یک بازی، کسب نمرهای پایین و غیره) ناکامی و شکست کل شخصیت و وجود آنها بوده است.
زمزمههای درونی مرتبط با عزت نفس
تجربههایی که بیان شد امروز در ما به شکل یک زمزمه درونی خود را نشان میدهند و در ما تأثیرات خود را بهجا میگذارند. این صداها دقیقا مثل صداهای بیرونی و هشدارها یا تأیید و عدم تأییدها از سوی دیگران عمل میکنند و به طور مداوم در ذهن ما تکرار میشوند.
افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند، این زمزمههای درونی را به شکل سرزنش و انتقاد و یک همهمه در خود میبینند و از آن به خشم و ناراحتی و حتی افسردگی میرسند در حالی که افراد دارای عزت نفس سالم و بالا، پیامهایی از پذیرش، تأیید و اطمینان در ذهنشان زمزمه میشود.
پس شاید همین جا بتوان گفت یکی از راههای رسیدن به عزت نفس بالا، تغییر زمزمههای درونی منفی به مثبت و تغییر نگاه خودمان به آنهاست؛ اینکه بدانیم این زمزمهها بازخورد بیرونی ندارند و فقط در وجود ما شنیده میشوند.
برویم ببینیم اصلا عزت نفس چیست!
در مورد تعریف عزت نفس بحثهای داغی در جریان است؛ نظریه کریستوفر مراک یکی از نظریههای پرطرفدار است و عزت نفس را ترکیبی از دو عامل میداند:
احساس شایستگی و احساس ارزشمندی.
نظریههای دیگری هم هستند که روی یکی از این دو عامل تمرکز کردهاند. اما این رابطه بین این دو عامل است که به بهترین شکل میتواند مفهوم عزت نفس را توضیح دهد. ناتانیل براندن (Nathaniel Branden) در کتاب خود به نام
میگوید: عزت نفس دو جنبه مرتبط به هم دارد: احساس کارآمدی شخصی و احساس ارزش شخصی. عزت نفس ترکیبی است از اعتماد به نفس و احترام به خود. عزت نفس یعنی اعتقاد داشتن فرد به این که تواناییها و شایستگیهای لازم برای زندگی را داراست و لیاقت زندگی کردن را دارد.
درواقع جنبش عزت نفس با انتشار کتابی در سال 1969 آغاز شد که در آن «ناتانیل برندن» که یک روانشناس بود اظهار داشت که بیشترین مشکلات روانی یا احساسی افراد را میتوان در عزت نفس پایین آنان ردیابی کرد. برندن با بیان اینکه بهبود عزت نفس فرد نهتنها باعث بهبود عملکرد بلکه موجب درمان بیماریها نیز میشود، جنبش عزت به نفس را پایهگذاری نمود.
اما گفتیم کریستوفر مراک عزت نفس را ترکیبی از دو عامل میداند: احساس شایستگی و احساس ارزشمندی.
شایستگی به این معناست که شما تا چه حد باور دارید که از مهارتها و تواناییهای لازم برای موفقیت در حیطههایی که به نظرتان مهم هستند، برخوردارید. منظور این نیست که فکر کنید در تمام جنبههای زندگی موفقید، یا حتی اینطوری هم نیست که همیشه احساس شایستگی داشته باشید.
این باور فقط در مورد آن حیطههایی از زندگی است که به طور خاص برای شخص شما اهمیت دارند. مثلا اگر بتوانید در یک جمع آواز بخوانید و با گفتن لطیفههای بامزه چنان مردم را بخندانید که نفسشان بند بیاید، این برای خودش یک مهارت است. اما اگر چیزی که برایتان مهم است، موفقیت تحصیلی باشد، مهارتِ ذکر شده تأثیری در عزت نفستان نخواهد داشت. همینطور اگر به بالاترین مقام ممکن در شغلی برسید اما داشتن چنان شغلی به نظرتان ارزشمند نباشد، بعید است که این عالیمقامی به عزت نفستان چیزی اضافه کند.
بحث ارزشها ما را به دومین عامل عزت نفس میرساند. در اینجاست که نشان میدهید بهطور کلی چه ارزیابیای از خود دارید. میزان این حس را جواب این دو سؤال مشخص میکند:
چه چیزهایی جزو ارزشهای شما هستند؟
آیا رفتارهایی که به طور روزمره از خود نشان میدهید با این ارزشها انطباق دارند؟
دست در دست هم، این عوامل مشخص میکنند که آیا خود را «به اندازه کافی خوب» میدانید؟ و آیا فردی که هستید را دوست دارید و برایش احترام قائلید؟
با ترکیب کردن شایستگی و ارزشمندی و بررسی رابطه آنها با یکدیگر، به یک تعریف جامع و پویا از عزت نفس میرسیم. صرف اینکه حس خوبی در مورد خودتان داشته باشید اسمش عزت نفس نیست. حتما باید عنصر شایستگی هم خودش را نشان بدهد و قبول کنید که رفتارهایتان نه به خرابکاری بلکه به اعمالِ مفید منتهی میشوند. اگر آدم زیاده از حد احساس ارزشمندی هم بکند، کارش به خودبینی و حتی خود شیفتگی میکشد. پس عزت نفس سالم یعنی تعادل بین این دو عنصر.
انواع عزت نفس
انواع عزت نفس شامل عزت نفس کاذب، عزت نفس سالم و عزت نفس پایین است؛ بهعبارت دیگر ردپای عزت نفس را در سه دسته از افراد می توان دنبال کرد:
دسته اول شامل افراد خودشیفته است که عزت نفس آنها از نوع عزت نفس کاذب است.
دسته دوم شامل افرادی است که در همه حال خود واقعیشان را میبینند و در مواجهه با هر پدیدهای براساس ارزشگذاری ذهنی که از خودشان دارند واکنش نشان میدهند.
دسته سوم شامل افرادی است که همیشه خودشان را پایینتر، بدتر و کم ارزشتر از دیگران میبینند، این افراد عزت نفس آسیب دیدهای دارند.
حال که اینها را دانستیم و میتوانیم تشخیص دهیم و به این آگاهی برسیم که آیا از عزت نفس بالایی برخوردار هستیم یا عزت نفس پایینی داریم، با راهکارهای پیش رو میتوانیم عزت نفس پایین را به سمت عزت نفس بالا و عزت نفس بالا را به سمت تقویت پیش ببریم.
تغییر عزت نفس در جهت بهبود و تقویت آن
چند راه حلی که میتواند عزت نفس شما را در جت بهبود و یا تقویت آن کمک کند به طور خلاصه بیان میشود:
اول: در مورد خودتان مثبت فکر کنید و همیشه به روی خود لبخند بزنید
دوم: موفقیتهایتان را یادداشت کرده، آنها را ببینید و به آنها افتخار کنید
سوم: اگر برای زندگی هدفگذاری کردهاید آن را بررسی و در صورت نیاز بازبینی کنید و اگر هدفی ندارید برای خود اهدافی تعیین کنید
چهارم: ارزشهای شما هستند که باید به آنها وفادار بمانید
پنجم: اینکه به کامل نبودن خود و اینکه هیچکس کامل نیست آگاه باشید و
ششم: مراقب جسم و سلامتیتان باشید و انرژی خود را حفظ کنید
به طور خلاصه یکبار دیگر مرور میکنیم:
عزت نفس نشان دهنده ارزیابی احساسی و ذهنی فرد از ارزش خود است و به این معناست که فرد در ذهنش چه تصویری از خود دارد و تا چه حد برای خود احترام قائل است. عزت نفس شامل ارزش هایی مثل من ارزشمندم، من انسان خوبی هستم، من کار خودم را بلدم و … می شود. مفهوم خود، چیزی است که ما در مورد خودمان فکر می کنیم اما عزت نفس، ارزیابی مثبت یا منفی خود است، یا اینکه چه حسی درباره خود داریم.
عزت نفس مفهوم بسیار جذابی است زیرا پیش بینی کننده عواملی مثل، موفقیت تحصیلی، شادی، رضایت از ازدواج و حتی رفتار جنایی است. عزت نفس یک ویژگی قابل تغییر است. هر موفقیت و شکست، می تواند باعث ایجاد نوسانات در عزت نفس و احساس ارزش خود شود. تجارب هر فرد و منابع تاثیر روانشناختی در هر فرد متفاوت است و در طول عمر به طور سیستماتیک افزایش یا کاهش پیدا می کند. افراد با عزت نفس پایین ممکن است دچار خود کم بینی نیز باشند.
در آخر شاید خوب باشد که این بیان گوته را جدی بگیریم:
گوته می گوید: اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند،
اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند،
اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد،
اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند،
اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد،
اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی از انسآنهاست،
اما، اگر «عزت نفس نداری، هیچ نداری.
منابع: وب سایت چطور، متمم، راز موفقیت، هنر زندگی