شور و شوق شروع کار
برای شروع هر کاری، شور و اشتیاق مثال زدنی درون هر آدمی شکل میگیرد و با انرژی باور نکردنی برای موفقیت به سمت جلو گام برمیدارد؛ مثل من که اینچنین شور و شوقی را تجربه کردم و این مقاله از لحظات زندگی خودم شکل گرفته است. در اوایل استارت زدن و ابتدای کار در مسیری که انتخاب کرده بودم، از هر فعالیتی لذت میبردم و در انجام کارها تلاشم این بود که درست عمل کنم. رفته رفته که به تعداد روزها اضافه میشد، از شدت شور و شوق و لذتی که میبردم کاسته شد و شرایط دشوارتر از ابتدای کار بود. درواقع شاید شرایط از ابتدا سخت بوده اما به لحاظ شوق و ذوق فراوانی که داشتم، سختی کار کمتر به چشمم میآمد.
وقتی مسیر سخت میشود
هر چه به سمت جلو حرکت میکردم، همه چیز سختتر از گذشته شده و دیگر لذتی را که پیش از این میبردم، احساس نمیکردم. انگار نه انگار که خودم این انتخاب را کرده بودم و بعضی وقتها هم ذهنم اینگونه مرور میکرد که: بیکار بودی این مسیر رو انتخاب کردی؟ میرفتی و مثل بقیه یه کار راحت و بی دردسر انجام میدادی! زمزمهها و دعواهای ذهنی من بالا میگرفت و لحظه لحظه من را سردتر از قبل و بیشتر دچار شک و تردید حضور در این مسیر میکرد.
یک نکته مهم
نکته مهم این جریان از اینجا به بعد است:
آیا حاضر به ادامه دادن کاری که اکنون از آن لذت نمیبرم هستم یا نه؟
سوال دیگری که در ذهن ایجاد میشود این است: مگر به این مسیر علاقهمند نبودهام؟ پس چرا ذهنم مرا به رها کردن کاری که از آن لذت میبردم وسوسه میکند؟
یک اقدام و تمرین
اقدام: پیشنهاد میکنم اگر در چنین لحظههای حساسی قرار گرفتید، سؤال بالا را از خود بپرسید و هر پاسخی که به ذهنتان آمد یادداشت کنید. در مقاله بعدی که به زودی برای شما قرار خواهم داد، این داستان مهم و این درگیری ضالمانه با خود را بررسی و ادامه خواهیم داد تا به نتیجه خوبی برسیم.