جریان هدفگذاری به اینجا ختم نمیشه
خیلی وقتها به خاطر اینکه نمیدونیم ماهیت چیزی که میخوایم فرا بگیریم چیه، ازش نتیجهای نمیگیریم، بهخاطر همین توی این پست که جمع یهسری استوریه، توضیح دادم که داستان از چه قراره و چرا اصلا باید هدفگذاری کرد.
به روش اسمات؟
خیلی جالبه که هیچ کدوم از آدمهای موفقی که من میشناسم، مثلا هدفگذاری به سبک اسمارت یا هر سبک دیگهای رو انجام ندادن که باهاش به یه نتیجهای برسن و بعد بگن خب این راهشه (این نظر و دانسته شخصی منه)! هیچ کدوم نمیدونستن چطوری قراره پیش برن و به کجا برسن ولی اومدن برای مردم نسخه تجویز کردن و الانم که نگاه کنی میبینی اون نسخهها فقط یه مشت نوشته هستن که قشنگن و ترتیب دارن اما به عمل منتهی نمیشن!
میدونی چرا این هدفگذاری به درد نمیخوره؟
میدونی چرا؟ چون اصلا به سبک زندگی ما نمیخورن! اسمش رو میذارن مهارت هدفگذاری، اما مهارت چیزیه که با تمرین باعث یادگیری میشه و باید در زندگی پیاده بشه، مگه اسمارت یا مواردی از این دست رو میتونی روزانه در زندگی پیاده کنی؟ اونم برای مملکتی که ما مردمش اهمالکاریم، جهت مشخصی نداریم، لذت طلب هستیم و زود با فرهنگ جامعه همراه میشیم، رسالت نداریم برای زندگیهامون یا به طور مشخص به لحاظ لطف نظام آموزشی که هیچی بهمون یاد نداد مهارتها استعدادها توانمندیها و ارزشهامون رو حتی نمیشناسیم؛ یعنی در واقع برای جامعهای که خودش رو نمیشناسه و به خودش شناخت کافی نداره.
معرفی کارگاه غیرحضوری هدفگذاری (زندگی هدفمند)
خب این به روشهای خارجی پیش نمیره دیگه!
پس اومدم یه دوره متفاوت رو طراحی کردم. یه کارگاه آموزشی غیرحضوری که توش خبری از اسمارتو مسمارتو این چیزا نیست. یه دورهای که قرار نیست بشینی با خودت هدفهای فلانو فلانی که نرسیدنی هستن مشخص کنی.
این دوره قراره کمک کنه با چندین اقدام، هدفگذاری رو در ناخودآگاهت به زندگیت بیاری و جنبههای مختلف زندگیت رو هدفمند کنی.