مارشملو از اینجا شروع شد
داستان به زمانی برمیگردد که بعد از مدتها یک کتاب را کامل مطالعه کردم. کتابی که صفحات زیادی نداشت اما آغازی بر تغییرات زندگی من و وارد شدن به مرحله جدیدی از زندگی بود.
کتاب تنها راز موفقیت
اسم این کتاب “تنها راز موفقیت” نوشته “جواشیم دپوسادا / الن سینگر” بود. کتابی که محمدپیام بهرامپور مقدمهای بر ترجمه آن نوشته بود و میدانم که تاثیر بهسزایی در زندگی خیلیها گذاشت؛ چون خودم به افراد بسیاری معرفی کردم و تحول را در زندگی آنها دیدم.
قصد دارم در این نوشته مطالبی را از این کتاب برای شما بیان کنم و البته، لذت خواندن این کتاب به قوت خودش باقی خواهد ماند. من و خانوادهام نیز چندین بار این کتاب را مطالعه کردیم تا درسهای آن را در زندگی بهکار ببندیم.
داستان مارشملو
داستان این کتاب، داستان یک مدیر سرمایهدار است که زندگی رانندهاش را با بیان نکاتی آموزشی تغییر میدهد و ایجاد تغییر با این روش، نشان دهنده اهمیت آموزش نیز میباشد.
مدیر داستان ما جناب پیشنت است. پیشنت زمانی که اعتیاد به مصرف گرایی را در رانندهاش میبیند برای او ماجرای یک پژوهش علمی را بعد از این سوال بیان میکند:
اگر از شما بپرسند که بین دریافت 1 میلیون دلار همین الان و یا دریافت 1 دلار از امروز تا ۳۰ روز دیگر، بهطوری که هر روز دو برابر روز قبل دریافت کنید کدام را انتخاب میکنید پاسخ شما چیست؟
اگر شما آدم خوش گذران و اهل عیش و نوشی مثل راننده پیشنت باشید احتمالا ۱ میلیون دلار برای همین الان را انتخاب میکنید؛ چون هم مبلغ قابل توجهی است و هم زودتر میتوانید آن را برای تفریح و معاش خود مصرف کنید. زمانی که راننده پیشنت این پاسخ را میدهد، پیشنت ماجرای این پژوهش علمی را بیان میکند:
پژوهش علمی مارشملو
حدود ۵۰سال قبل، محققان چند کودک را در اتاقی به طور یک به یک قرار دادند. به هر کدام یک مارشمالو دادند و گفتند که این مارشملو برای توست و میتوانی آن را بخوری! اما اگر صبر کنی تا من برم و برگردم و مارشملو را نخورده باشی، یک مارشملوی دیگر هم به تو جایزه میدهم و تو میتوانی دو مارشملو بخوری.
زمان انتظار کودکان ۱۵ دقیقه بود و البته میدانید که این زمان برای یک کودک که تنها در یک اتاق نشسته و یک شیرینی خوشمزه در مقابل خود دارد که میتواند آن را بخورد بدون آنکه کسی به او ایرادی بگیرد، بسیار سخت است. چه رسد به آنکه نداند چقدر باید منتظر باشد چون این زمان به آنها گفته نشده بود!
تقریبا حدود دو سوم کودکان نتوانستند جلوی خود را بگیرند و دیر یا زود، بالاخره مارشمالو خودشان را خوردند. یک سوم دیگر تحمل کردند و دو مارشملو گیرشان آمد.
بعد از سالها دوباره به سختی بعضی از کودکان را که بزرگ شده بودند پیدا کرده و در موردشان بررسیهایی انجام دادند.
نتیجه شگف انگیز بود!!! کودکانی که توانسته بودند جلوی خودشان را بگیرند و مارشمالوهای خودشان را نخورده و در نهایت دو مارشملو خورده بودند، به مراتب زندگی بهتر و موفقیتهای بیشتری را در زندگی بهدست آورده بودند.
پیشنت این داستان را برای راننده خود نقل کرد و در مراحل مختلف و موقعیتهای مناسب مثالهایی در زندگی واقعی برای او آورد تا بهتر این آموزش را در وی نهادینه کند.
از داستان مارشملو چه نکتهای یاد بگیریم
این داستان و این کتاب به ما میآموزد که: تغییرات بزرگ، از مجموعه کارهای کوچکی شکل میگیرد که ما انجام میدهیم. مثلا اگر ما عادت داریم روزانه 20 هزار تومان هزینه اضافی داشته باشیم و آن هزینه را بتوانیم فاکتور بگیریم و پسانداز کنیم، بعد از 5 سال بیش از 36 میلیون تومان پسانداز خواهیم داشت. برای بعضی این مبلغ بعد از این همه زمان بسیار کم است و خیلیها محاسبه تورم و … را میکنند که آیا با شرایط اقتصادی ما این پس انداز صرفه دارد یا خیر.
اما مسئله این است که وقتی ما چنین نگاهی به تمام جوانب زندگی خود داشته باشیم و برای انجام ان تکرار و تمرین کنیم، در نتیجه دهها مورد از این مبالغ را چه به صورت مادی و چه به صورت معنوی پس انداز میکنیم و نتیجه چیزی بیش از این مبلغ خواهد بود.
در رابطه با موفقیتهای علمی و شغلی هم همینطور است. اگر ما راحتی خود(مارشملوی خود) را برای مدتی کنار بگذاریم و سختی مطالعه و یا تغییر عادتها، آموزش و یا کسب و کار خود را بپذیریم و با این معیار پیش رویم، موفقیتهای شغلی، علمی و عادتهای خوب خواهیم ساخت، به طوری که میتوانیم زندگی متفاوتی را برای خود بسازیم و دنیا را برای خود و دیگران زیباتر کنیم. در واقع میتوانیم مهندسی زندگی و روابط خود را آگاهانه پیش گرفته و به سرانجام برسانیم.